دالان مرگ

به انتها نگاه کن

در این تاریکی مالامال

کور سویی از دور پیدا

گام های لرزان,چشم های ترسان

صدایی که تو را فرا می خواند

نا آشنا اما امید بخش

چشم به راهی اما...

وقت,وقت رفتن است


نظرات 5 + ارسال نظر
جوان بندرعباسی پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:11 ق.ظ http://autobloghadi.blogsky.com

سلام دوست عزیز
باید به معشوق فرصت دهیم تا افکار خود را بسنجد..

حامد پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:17 ق.ظ

تلخ اما جالب

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:19 ق.ظ

سلام دوست عزیز
این مجموعه دلنوزان هنوز نیومده چه طوری خودشو توی دل من جا کرده به شما نیز سفارش می کنم این مجموعه رو از روز شنبه نگاه کنی تا اینقدر فکر مردن نباشی آدم باید همیشه عاشق باشه حتی در حال مرگ...
مرگ جای خود ........عشق جای خود..........
پیش ما هم بیا.....
عاااااااااااااشششششششششششششقققققققفققققق
ااااااااااااااااااااالللللللللللللللللللللله

نسترن پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:26 ب.ظ

سلام ..اگه خودت نوشتی بسیار سنگین و قشنگه تبریک

آشنا پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:50 ب.ظ http://tanhatarinmaryam.blogsky.com

عالی بود
همیشه موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد