تولد

به محض ورود به خانه ات,

سکوت و تاریکی مطلق...

این فضای حکمفرماست...

در یک لحظه تمام خاطرات در جلوی چشمت تداعی

احساس تنهایی همانند بغض گلویت را فشار می دهد

امروز روزی که تو را امیدوار نگه داشته بود...ولی زهی خیال باطل

منصفانه ترین راه برای چیرگی بر این احساس ...اما آزار دهنده

امروز روز موعود است

مصمم در اجرای نقشه

هراسان از عاقبت آن

نوری بی جان توجهت را جلب می کند

نوری به مانند نور شمع

آهسته بسویش می روی

......................

آغوشی گرم با صورتی خیس را احساس می کنی

نجوایی در گوشت زمزمه می کند...


عزیزم دوستت دارم ...تولدت مبارک!!!



نظرات 5 + ارسال نظر
کیکا سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:14 ب.ظ

خیلی قشنگ بود..معلومه که تغییری دادی در پایان نوشته هات..چه عجب این بار به خوبی تمام شد;)

مریم فارسی سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:56 ب.ظ http://tanhatarinmaryam.blogsky.com

عالی بود

مصطفی سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:26 ب.ظ http://www.jabe.ir

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی دارید عکسای جدید جعبه حتما به دردتون میخوره.....

هما چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 ب.ظ

این پست وادارم کرد نظر بدم..خیلی قشنگ بود

شیما پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:51 ق.ظ

خوجل بود مهیاررررررررررررررررررررررر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد