توان

خوابیدن بر روی ریل

چشم انتظار حضور قطار

چشم های خیره شده به آسمان

گوش به صدای آمدنش

اشک های جاری شده

لغزان بر روی گونه ها

لبهای بهم فشرده

حکایت از نشکستن بغض

اضطراب کشنده

مرور گذشته به صورت پراکنده

گذشتن لحظات به تندی

مرور خاطرات به کندی

وضوح صدا هر لحظه بیشتر و بیشتر

اما شهامت از صرفنظر کردن کمتر و کمتر

تنها دلگرمی:

نبودن در این دنیا

ندیدن این دنیا

آزاد برای همیشه

پرواز به سوی او.

ترسیدن از خشم خدا

رضایت از محکوم شدن توسط او

رهایی از محکوم شدن توسط بندگانش

تردید جایز نیست...

.

.

.

.

.

.

توانم را به دست گرفتم

و علیه تو به پا خاستم

توانم نه چندان بود

اما شهامتم دو چندان بود.



نظرات 6 + ارسال نظر
علی خان شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ب.ظ

سلام ..آخرشو خدایی خیلی قشنگ اومدی

Farshad Editor شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ http://iran2music.blogsky.com

سلام. وبلاگ زیبایی ذاری .اگر مایل باشی با هم تبادل لینک کنیم. لطفا منو با اسمFarshad Editor لینک کنید و بعد بگید تا من شما رو با هر اسمی که خواستید لینک کنم. منتظرم

مریم فارسی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ب.ظ http://tanhatarinmaryam.blogsky.com/

متنت فوق العاده بود

نسترن یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ق.ظ

سلام ...جانه من مهیار اینا کپی هست یا خودت مینویسی؟

سیمین یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:31 ب.ظ

فوق العاده بود به منم یه سر بزن

کیکا یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ

به قول خودت خوشمان آمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد